متن كامل بيانات امام خامنه اي(حفظه الله) در ديدار با مداحان اهل بيت عليهم السلام

۴۶۱ بازديد

بيانات در ديدار جمعي از مداحان اهل‌بيت (عليهم‌السلام) به مناسبت ميلاد فاطمه‌ي زهرا (سلام‌الله‌عليها)

سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم
والحمد لله ربّ العالمين والصّلاة والسّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين. اللّهمّ صلّ علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها عدد ما احاط به علمك.
تبريك عرض ميكنم اين ميلاد مسعود را به همه‌ي عاشقان ولايت، عاشقان نبوّت، عاشقان خاندان پيغمبر، دلباختگان فضيلت حقيقي. به شما عزيزان خوشامد عرض ميكنم؛ يكايك شما داراي ارج و مقامي هستيد كه اشاره خواهم كرد و عرض خواهم كرد. قبل از شروع عرايضم ياد مرحوم آقاي آهي (رحمة‌الله عليه) مدّاح متعهّد و پايبند و خيرخواه و پرتلاش را گرامي ميدارم.
بنده مرحوم آهي را از سالهاي اوايل دهه‌ي ۴۰ مي‌شناسم. در مشهد يك جمعي از مادحان اهل‌بيت آمده بودند و ايشان فعّال بود؛ البتّه آشنايي‌اي پيدا نكرديم امّا من ايشان را شناختم و ديدم؛ سالهاي متمادي ايشان را از دور مي‌شناختيم؛ بعد هم از نزديك خدمت ايشان رسيده بوديم. خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالي كند، به‌معناي حقيقي كلمه، پابند و متعهّد و علاقه‌مند و بخصوص نسبت به جامعه‌ي مدّاح داراي احساس تعهّد و مسئوليّت بود. و هر سال ما ايشان را در اينجا زيارت ميكرديم. رحمت خدا بر او باد؛ خدا ايشان را بيامرزد؛ خدا ما را هم بيامرزد!
سه مطلب را من عرض ميكنم: يكي درباره‌ي شما است، درباره‌ي مدّاحي و درباره‌ي اين حرفه‌ي بسيار شريف است؛ يكي درباره‌ي مسئله‌ي هسته‌اي است كه امروز به يك مسئله‌ي رايج در كشور ما تبديل شده است؛ يكي هم راجع به مسئله‌ي يمن است. اين سه مطلب را من امروز به‌طور اجمال با شما عزيزان، و در واقع با ملّت ايران، مطرح ميكنم.
درباره‌ي مطلب اوّل؛ حرفه‌ي مدّاحي حرفه‌ي بسيار باشرافتي است؛ چرا؟ چون در طول تاريخ كساني بودند كه ستمگران را، ظالمان را، زورگويان را مدح ميگفتند و مدح ميكردند؛ امروز هم هستند. امروز هم در دنيا كساني هستند كه زبان ميگشايند به مدح پليدترين انسانهاي عالم، يا قلمهايشان را با مزد ــ با مزدي كثيف و پليد ــ در اين راه به‌كار مي‌اندازند؛ شما به‌عكس، زبانتان، نفَستان، حنجره‌تان، قدرت هنري‌تان در خدمت مدح فضيلت است. خاندان پيغمبر خاندان فضيلتند؛ سرتاپا فضيلت. مادح خورشيد مدّاح خود است؛ شما در واقع با مدح فضيلت خاندان پيغمبر، مدح خودتان را هم ميكنيد و در واقع شرافت اين شغل را نشان ميدهيد. من چند سال قبل از اين، در همين مجلس مربوط به فاطمه‌ي زهرا (سلام‌الله عليها) اين شعر را از مرحوم صغير اصفهاني خواندم:
در حديث آمد كه اندر ليلة‌الاسراء پيمبر
اشتراني ديد، من خود اشتري زان كاروانم
گر نداري باور و حجّت همي خواهي نظر كن
بر كتاب مدح او در دست من كاين هست بارم
رحمت خدا بر صغير اصفهاني. بنابراين شما كتاب مدح فضيلت را در دست داريد؛ اين شرافت بزرگي است؛ خوش به حال شما؛ قدر بدانيد اين حرفه را، اين خصوصيّات را و اين فرصت را مغتنم بشماريد. اين، نكته‌ي اوّل درباره‌ي مدّاحي.
نكته‌ي دوّم؛ امروز جامعه‌ي مدّاح كشور، فرصت بسيار بزرگي را در اختيار دارد؛ شما مجالسي تشكيل ميدهيد؛ جمعيّت‌هاي بزرگ، گاهي جمعيّت‌هاي هزاران نفري و غالباً هم جوان جمع ميشوند پاي منبر شما و پاي خواندن شما و مديحه‌سرايي و مرثيه‌خواني شما؛ از اين فرصت بهتر؟ اين‌همه مخاطب، اين‌همه دل آماده‌ي شنيدن و نيوشيدن، اين همه نفوس آماده‌ي تربيت شدن در اختيار شما هستند؛ اين فرصت است؛ اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب. اين فرصت را مغتنم بشمريد؛ از اين فرصت بهترين استفاده را بكنيد.
نكته‌ي سوّم؛ بهترين استفاده‌ي از اين فرصت چيست؟ تبليغ معارف دين؛ تبليغ همان چيزي كه اين بزرگواران، اين نشانه‌هاي عظمت و فضيلت براي خاطر آن، جانشان را كف دست گرفتند؛ اين‌همه رنج بردند؛ اين‌همه مصيبت كشيدند؛ حادثه‌ي عاشورا به‌وجود آمد؛ حوادث گريه‌آور صدر اسلام به‌وجود آمد. [اينها] براي چه بود؟ براي ترويج معارف دين بود. از اين فرصت براي ترويج معارف دين، براي سوق دادن نسل جوان به عمل به دين، به عمل به شريعت، به عمل به مسئوليّتهاي بزرگ اين دوران استفاده كنيد. امروز كشور ما، ملّت ما و دنياي اسلام محتاج درست فهميدن، درست عمل كردن و ايستادگي كردن است. ملّت ايران الگو است؛ در ميان ملّت، جوانان موتور حركتند. اين جوانها در اختيار شما هستند؛ يعني شما با يك نگاه ملاحظه خواهيد كرد كه به يك معنا موتور حركت دنياي اسلام، زير كليد شما است. معارف دين را تبليغ كنيد.
آنچه را مردم احتياج دارند و آنچه را اين جوانها احتياج دارند براي پاك بودن، براي پاك زيستن، براي سبك زندگي اسلامي، براي مسلمان شدن به‌معناي واقعي كلمه، براي عاقبت به خيري، به اينها ياد بدهيد؛ اين در اختيار شما است. كِي ما در طول تاريخ اين‌همه مجلس داشتيم كه در آنها اين‌همه جوان جمع بشوند و دلهايشان را در اختيار شما بگذارند. در زمان ما و در دوره‌ي جواني ما در مشهد اگر همه‌ي مدّاحها را ميشمردند، از پنج شش نفر بيشتر نميشدند، در تهران هم يك‌خرده بيشتر از اين. اين‌همه مجلس، اين‌همه گوينده، اين‌همه خواننده، اين‌همه هنر، اين‌همه صداي خوش، شعرا هم به‌كار مي‌افتند و آنها هم شعر ميگويند؛ از اين فرصت استفاده كنيد؛ اين هم نكته‌ي بعدي.
و نكته‌ي آخر؛ پرهيز از انحراف، پرهيز از خرافه‌گرايي، پرهيز از مشكل‌تراشي در عقايد جوانها؛ گاهي ما يك كلمه‌اي ميگوييم كه يك گرهي در ذهن جوانِ مخاطب ما به‌وجود مي‌آيد؛ اين گره را چه كسي ميخواهد باز كند؟ اين گرهي را كه ما با بيان ناقص خودمان يا بيان غلط خودمان يا بي‌توجّهي و بي‌مسئوليّتي خودمان در ذهن اين جوان به‌وجود مي‌آوريم و عقيده‌ي او را دچار مشكل ميكنيم، اين گره چگونه باز خواهد شد؟ اينها مسئوليّت است. اينكه ما مجلس عزاداري و مدح سيّدالشهدا را ــ كه عظمت او به‌خاطر شهادت است، عظمت او به‌خاطر فداكاري در راه خدا است، عظمت او به‌خاطر گذشت است؛ گذشت از همه چيز، از همه‌ي خواسته‌ها، از همه‌ي مطلوبها ــ تبديل كنيم به يك نقطه‌ي سبك، به يك جايي كه يك تعدادي جوان لخت بشوند، بپرند هوا، بپرند پايين و ندانند چه ميگويند، درست است؟ اين شكر اين نعمت است كه خدا به شما داده؟ اين صداي خوش نعمت است؛ اين توانايي اداره‌ي مجلس نعمت است؛ اينها چيزهايي است كه خدا به همه نداده است، به شما داده؛ بايد اين نعمتها را شكر بگزاريد. بنابراين من جامعه‌ي مدّاح را از ته دل دوست ميدارم؛ برايتان دعا ميكنم؛ خداوند ان‌شاءالله به شماها توفيق بدهد، به شماها كمك كند؛ امّا اين را هم عرض ميكنم كه انتظارات از جامعه‌ي مدّاح، امروز در جامعه‌ي ايراني و در كلّ نگاه منطقه‌اي، انتظار بالايي است. من درباره‌ي حضرت صدّيقه‌ي طاهره‌ي معصومه‌ي راضيه‌ي مرضيّه (سلام الله و سلام جميع انبيائه و ملائكته و عباده الصّالحين عليها) چيزي نميتوانم عرض بكنم؛ شما در بيانات خودتان مطالبي را بيان كرديد، بنده هم زبانم قاصر است از اينكه مطلبي را عرض بكنم؛ [لذا] از اين موضوع عبور ميكنيم.
موضوع دوّم مسئله‌ي هسته‌اي؛ بعضي‌ها سؤال كردند و ميكنند كه چرا فلاني درباره‌ي مسئله‌ي هسته‌اي موضع نگرفته‌است؟ جواب اين است كه جايي براي موضع‌گيري وجود نداشته‌است. مسئولين ما، مسئولين هسته‌اي، مباشرين كار به ما دارند ميگويند هنوز كاري انجام نگرفته، هيچ چيز الزام‌آوري بين دو طرف نگذشته است؛ چه موضع‌گيري‌اي؟ اگر از من بپرسند شما موافقيد يا مخالف، ميگويم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتّفاقي نيفتاده است؛ هنوز كاري نشده. همه‌ي مشكل بر سر آن جزئيّاتي است كه بنا است بنشينند و يكايكِ آنها را بحث كنند؛ اين را خود مسئولين هم گفته‌اند؛ هم به ما گفته‌اند، هم در مصاحبه‌هايشان به مردم اين را گفته‌اند؛ همه‌ي مشكل بعد از اين است. ممكن است طرف مقابل كه يك طرفِ لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چك‌وچانه كردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل اين‌جور كارها و سياه‌كاري‌ها است، سرِ جزئيّات بخواهد كشور ما را، ملّت ما را، مذاكره‌كنندگان مارا در يك دايره‌اي محصور كند؛ ما هنوز هيچ چيز در اختيار نداريم، هيچ الزامي به‌وجود نيامده است. اينكه حالا تبريك ميگويند، به بنده تبريك ميگويند، به ديگران تبريك ميگويند، بي‌معني است، چه تبريكي؟ آنچه تا كنون انجام گرفته است نه اصل توافق و مذاكره‌ي منتهي به توافق را تضمين ميكند، نه محتواي توافق را تضمين ميكند؛ هيچ كدام را؛ حتّي تضمين نميكند كه اين مذاكرات تا به آخر برسد و به يك توافق منتهي بشود؛ اينكه تا الان انجام گرفته، اين‌جوري است؛ همه چيز مربوط به بعد از اين است.
چند نكته را من در مورد مسئله‌ي هسته‌اي عرض ميكنم. من البتّه هيچ‌وقت نسبت به مذاكره‌ي با آمريكا خوش‌بين نبودم. نه از باب يك توهّم بلكه از باب تجربه؛ تجربه كرديم. نه از باب يك حالا اگر يك روزي ــ ما كه در آن روز قاعدتاً نخواهيم بود ــ شماها ان‌شاءالله در جريان حوادث و جزئيّات و يادداشت‌ها و نوشته‌هاي اين روزها قرار بگيريد، خواهيد ديد كه اين تجربه‌ي ما از كجا حاصل شده؛ تجربه كرديم. لكن با وجود اينكه من خوش‌بين نبودم به مذاكره‌ي با آمريكا، با اين مذاكرات موردي، مخالفت نكردم، موافقت كردم؛ از مذاكره‌كنندگان هم با همه‌ي وجود حمايت كردم، الان هم حمايت ميكنم. از رسيدن به يك توافقي كه منافع ملّت ايران را تأمين كند و عزّت ملّت ايران را حفظ كند، صددرصد من حمايت ميكنم و استقبال ميكنم؛ اين را همه بدانند. اگر كسي بگويد كه ما مثلاً با توافق يا با رسيدن به يك نقطه مخالفيم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر يك توافقي انجام بگيرد كه اين توافق توافقي باشد كه منافع ملّت را، منافع كشور را تأمين بكند، بنده كاملاً با آن موافقت خواهم كرد. البتّه اين را هم ما گفتيم كه توافق نكردن بهتر از توافق بد است ــ كه اين حرف را آمريكايي‌ها هم ميزنند ــ اين فرمول، فرمول درستي است؛ توافق نكردن از توافق كردني كه در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بين برود، ملّت ايران با اين عظمت، تحقير بشود [بهتر است]، توافق نكردن شرف دارد بر يك چنين توافق كردني. اين هم اين مطلب؛ اين نكته‌ي اوّل.
نكته‌ي بعدي اين است كه بنده در جزئيّات مذاكره دخالتي نكردم، بازهم نميكنم؛ من مسائل كلان، خطوط اصلي، چهارچوب‌هاي مهم و خطّ قرمزها را به مسئولين كشور همواره گفته‌ام؛ عمدتاً به رئيس جمهور محترم كه ما با ايشان جلسات مرتّب داريم، و موارد معدودي هم به وزير محترم خارجه؛ خطوط اصلي و كلّي. جزئيّات كار، خصوصيّات كوچك كه تأثيري در تأمين آن خطوط كلان ندارد، مورد توجّه نيست؛ اينها در اختيار آنها است، ميتوانند بروند كار كنند. اينكه حالا گفته بشود كه جزئيّات اين مذاكرات تحت نظر رهبري است، اين حرف دقيقي نيست؛ البتّه بنده احساس مسئوليّت ميكنم، نسبت به اين مسئله به‌هيچ‌وجه بي‌تفاوت نيستم، كليّاتي وجود دارد كه حالا اشاره هم خواهم كرد به بعضي از آنها؛ قبلا هم در صحبتهاي عمومي خطاب به مردم آنها را گفتيم؛ به مسئولين هم مفصّل‌ترش را گفتيم.
نكته‌ي سوّم؛ همان‌طور كه عرض كردم بنده به مجريان امر اعتماد دارم؛ اين را شما بدانيد؛ اين آقاياني كه مشغول كار هستند، اينها افرادي هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آنها هيچ ترديدي [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، ان‌شاءالله بعد از اين هم ترديدي به‌وجود نخواهد آمد؛ هيچ ترديدي نسبت به آنها ندارم. لكن درعين‌حال جدّاً دغدغه دارم؛ اين دغدغه ناشي از آن است كه طرف مقابل بشدّت اهل فريب و دروغ و نقض‌عهد و حركت در خلاف جهت صحيح است؛ طرف مقابل اين‌جوري است. يك نمونه‌اش در همين قضيّه اتّفاق افتاد؛ بعد از آنكه كه مذاكره‌كنندگان ما مذاكره‌شان تمام شد، بعد از چند ساعت بيانيّه‌ي كاخ سفيد منتشر شد در تبيين مذاكرات. اين بيانيّه‌اي كه آنها منتشر كردند ــ كه اسمش را ميگذارند «فكت‌شيت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ يعني روايتي كه اينها دارند از مذاكرات و از تفاهمهايي كه انجام گرفته است ميكنند، يك روايت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. اين بيانيّه را آوردند من ديدم؛ چهار پنج صفحه است؛ اين چهار پنج صفحه در ظرف اين دو سه ساعت كه تهيّه نشده؛ در همان حالي كه اينها داشتند مذاكره ميكردند، اين بيانيّه را هم نشستند تأمين كردند. ببينيد، طرف اين‌جوري است؛ دارد با شما حرف ميزند، بر سر يك موضوعاتي تفاهم به‌وجود مي‌آيد، در همان حالي كه دارد با شما حرف ميزند، دارد يك اعلاميّه‌اي تهيّه ميكند كه برخلاف آن چيزي است كه بين شما و او دارد ميگذرد و تا مذاكره‌تان تمام شد، آن اعلاميّه را منتشر ميكند! طرف اين‌جوري است؛ طرف طرف بدعهدي است، طرف متقلّبي است. حرف ميزنند، بعد هم خصوصي ميگويند اينها براي آبروداري است؛ براي اينكه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل كشورشان كم نياورند، يك چيزهايي را اينها مينويسند. خب، اين به ما ربطي ندارد. اگر بنا باشد كه اينها ملاك عمل قرار بگيرد، آنچه آنها نوشتند، قطعاً ملاك عمل نخواهد بود. آنها البتّه درباره‌ي ما هم اين حرف را ميزنند. آنها گفتند كه ممكن است بعد از آنكه اين مذاكرات انجام گرفت، رهبري براي آبروداري يك اظهار مخالفتي بكند؛ كافر همه را به كيش خود پندارد. ما حرفمان با مردم بر مبناي اعتماد متقابل است؛ مردم به اين حقير ضعيف اعتماد كردند، بنده هم به تك تك اين ملّت اعتماد دارم؛ به اين حركت عمومي اعتماد دارم؛ معتقدم «يَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است كه دارد كار ميكند. بيست‌ودوّم بهمن را نگاه كنيد، در آن سرما، در آن مشكلات؛ روز قدس را نگاه كنيد، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه كسي مردم را مي‌آورد در اين خيابانها؟ چه گيرشان مي‌آيد از آمدن در اين خيابانها؟ اين دست خدا است؛ خدا را مي‌بينيم، اعتماد ميكنيم به اين حركت مردمي، به اين احساس مردمي، به اين صدق و بصيرت مردمي اعتماد ميكنيم؛ حرف ميزنيم باهم؛ آنها [=طرف مقابل] جور ديگري عمل ميكنند، ما را هم با خودشان مقايسه ميكنند. بنابراين دغدغه‌ي اين حقير وجود دارد؛ الان هم من دغدغه دارم كه اينها چه خواهند كرد و چگونه عمل خواهد شد.
نكته‌ي بعدي؛ بعضي‌ها موافقت كردند، بعضي مخالفت كردند؛ در اين مطبوعات ما، در اين نوشته‌هاي [كشور] ما، در سايت‌هاي فضاي مجازي و غيره، بعضي ستايش ميكنند، بعضي هم مخالفت ميكنند؛ به اعتقاد بنده مبالغه نبايد كرد، عجله هم نبايد كرد، بايد ببينيم چه اتّفاقي خواهد افتاد؛ البتّه من به خود مسئولين هم اين را گفته‌ام همين چند روز؛ مسئولين بايد بيايند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئيّات و واقعيّات مطّلع كنند؛ ما چيز محرمانه نداريم، چيز مخفي نداريم. اين مصداق همدلي با مردم است؛ همدلي و هم‌زباني كه ما گفته‌ايم، همدلي يك چيز زوركي نيست، يك چيز دستوري نيست كه كسي دستور بدهد كه مردم همدلي كنيد، مردم هم بگويند چشم، اين همدلي نميشود؛ همدلي مثل يك گل است، مثل يك نهال و بوته‌ي گل است، بايد نهال را نشاند در زمين، بعد از آن مراقبت كرد، آن را آبياري كرد، از لطمه زدن به آن بايد جلوگيري كرد تا اين همدلي رشد كند؛ بدون اين، همدلي نخواهد شد. همدلي از هم‌زباني هم بهتر است، هم‌زباني هم خوب است.
اي بسا هندو و ترك هم‌زبان
اي بسا دو ترك چون بيگانگان
پس زبان محرمي خود ديگر است
همدلي از هم‌زباني بهتر است
همدلي لازم است؛ همدلي را بايد به‌وجود آورد؛ همدلي را بايد رشد داد. اين توصيه‌ي من به همه است. الان فرصت خوبي است براي همدلي؛ يك عدّه‌اي مخالفند، يك عدّه‌اي اعتراض دارند؛ خيلي خب، مسئولين ما كه مردمان صادقي هستند، مردمان علاقه‌مند به منافع ملّي‌اند، بسيار خب، يك جمعي از مخالفين را ــ از آن افرادي را كه شاخصند ــ دعوت كنند، حرفهاي آنها را بشنوند؛ اي بسا در حرفهاي آنها يك نكته‌اي باشد كه اين نكته را اگر رعايت كنند، كارشان بهتر پيش برود؛ اگر چنانچه نكته‌اي هم نبود، آنها را قانع كنند؛ اين ميشود همدلي؛ اين ميشود يكسان‌سازي دلها و احساسها، و به تبع آن عملها. به نظر من بنشينند، بشنوند، بحث كنند. حالا ممكن است بگويند آقا ما سه ماه بيشتر زمان نداريم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان كه به زمين نمي‌آيد؛ چه اشكالي دارد؟ كمااينكه آنها در يك برهه‌ي ديگري هفت ماه زمان را عقب انداختند. خيلي خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در اين همدلي‌ها و هم‌زباني‌ها و تبادل‌نظرها يك وقتي گرفته شد، چه اشكال دارد، وقتي گرفته بشود، يك خرده زمان آن تصميمات نهايي عقب بيفتد؛ طوري نخواهد شد. اين هم نكته‌ي بعدي.
نكته‌ي بعدي اين است كه اين مذاكراتي كه دارد انجام ميگيرد ــ كه بخشي از آن هم مذاكره‌ي با طرفهاي آمريكايي است ــ فقط در موضوع هسته‌اي است؛ فقط. ما در هيچ موضوع ديگري فعلا با آمريكا مذاكره نداريم؛ هيچ؛ اين را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلي، نه در مسائل بين‌المللي؛ امروز فقط موضوع مورد بحث و مورد مذاكره، مسائل هسته‌اي است. حالا، اين تجربه‌اي خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از كج‌تابي‌هاي معمولي خودش دست برداشت، اين يك تجربه‌اي براي ما ميشود كه خيلي خب، پس ميشود در يك موضوع ديگر هم با اينها مذاكره كرد؛ امّا اگر ديديم نه، اين كج‌تابي‌هايي كه هميشه از اينها ديده‌ايم باز هم وجود دارد و كج‌راهه دارند ميروند، خب طبعاً تجربه‌ي گذشته‌ي ما تقويت خواهد شد. طرف مقابل ما همه‌ي دنيا هم نيستند، به اين هم توجّه بشود. گاهي در تعبيرات آدم مي‌شنود ــ من گله هم كردم ــ از بعضي از دوستان كه ميگويند جامعه‌ي بين‌المللي! جامعه‌ي بين‌المللي را آنها ميگويند، جامعه‌ي بين‌المللي‌اي در مقابل ما نيست؛ يك آمريكا و سه كشور اروپايي؛ همين. آنهايي كه در اين مسئله دارند با ملّت ايران لج‌بازي و كج‌تابي و بدعهدي و خباثت ميكنند، يكي آمريكا است، يكي [هم] سه كشور اروپايي؛ كس ديگري در مقابل ما نيست. همين دو سال، دو سال و نيم قبل از اين در همين شهر تهران، نمايندگان ارشد بيشتر از ۱۵۰ كشور آمدند، حدود پنجاه رئيس كشور در تهران در جريان جنبش غيرمتعهّدها كه در تهران بود جمع شدند؛ مال دو سه سال پيش [است]، مال صد سال پيش كه نيست؛ مال همين تازه است؛ جامعه‌ي بين‌المللي اينها هستند. اينكه ما مدام بگوييم «جامعه‌ي بين‌المللي بايد اعتماد كند»، جامعه‌ي بين‌المللي كجا بود؟ جامعه‌ي بين‌المللي به ما كاملا هم اعتماد دارد؛ در همين كشورها هم خيلي از ملّتهايشان، دولتهايشان را قبول ندارند. اين هم نكته‌ي بعدي.
نكته‌ي آخر خواسته‌هاي بنده است. من يك خواسته‌هايي از مسئولين داشته‌ام كه اين را به آنها عرض كردم، گفتم و روي آنها اصرار دارم. يكي اين مسئله است كه بدانند دستاورد كنوني هسته‌اي ما چيز باارزشي است؛ اين را بدانند؛ به چشم كم‌ارزش و چيز سبك به آن نگاه نكنند؛ چيز با ارزشي است. صنعت هسته‌اي براي يك كشور، يك ضرورت است. اينكه بعضي از روشنفكرنماها قلم بردارند و قلم بزنند كه «آقا ما صنعت هسته‌اي را ميخواهيم چه‌كار كنيم» اين فريب است؛ اين شبيه همان حرفي است كه زمان قاجارها وقتي نفت كشف شده بود و انگليسها آمده بودند ميخواستند نفت را ببرند، اينجا دولتمرد قاجاري ميگفت ما اين مادّه‌ي بدبوي عَفِن را ميخواهيم چه‌كار كنيم، بگذاريد بردارند ببرند! اين شبيه آن است. صنعت هسته‌اي براي يك كشور يك ضرورت است؛ هم براي انرژي، هم براي داروهاي هسته‌اي كه بسيار مهم است، هم براي تبديل آب دريا به آب شيرين، و هم براي بسياري از نيازهاي ديگر در زمينه‌ي كشاورزي و غير كشاورزي. صنعت هسته‌اي در دنيا، يك صنعت پيشرفته است، يك صنعت مهم است؛ اين را هم بچّه‌هاي ما خودشان به دست آوردند؛ اين انفجار ظرفيّتهاي دروني و استعدادهاي دروني بچّه‌هاي ما بود. حالا فلان كشور عقب‌افتاده، ميگويد اگر ايران غني‌سازي داشته باشد من هم ميخواهم غني‌سازي داشته باشم؛ خيلي خب برو تو هم غني‌سازي كن؛ بلدي برو بكن. ما كه غني‌سازي را از كسي نگرفتيم، استعداد دروني ما است؛ [اگر] شما هم استعداد دروني در ملّتت داري، برو غني‌سازي كن؛ [اين] بهانه‌گيري‌هاي بچّه‌گانه كه بعضي از كشورها ميكنند. غني‌سازي و آنچه در زمينه‌ي هسته‌اي تا امروز پيش‌آمده است، يك دستاورد بسيار مهم است؛ اين چيز كمي نيست. و اين گامهاي ابتدائي ما در اين صنعت است. بايد در اين صنعت كار بشود، حركت بشود، پيشرفت بشود. حالا چند كشور جنايتكاري كه خودهاشان يا بمب هسته‌اي را عليه ملّتها به كار بردند مثل آمريكا، يا آزمايش كردند مثل فرانسه ــ فرانسه همين ده دوازده سال قبل از اين سه آزمايش هسته‌اي پشت سر هم در اقيانوس كرد كه اينها مخرّب است و محيط دريايي را نابود ميكند؛ سه آزمايش هسته‌اي بسيار خطرناك؛ [در] دنيا هم يك جنجال مختصري كردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اينها دارند به ما ميگويند! ما دنبال انفجار هسته‌اي نيستيم، دنبال آزمايش هسته‌اي نيستيم، دنبال سلاح هسته‌اي نيستيم؛ نه به‌خاطر اينكه آنها ميگويند، [بلكه] به‌خاطر خودمان، به‌خاطر دينمان و به‌خاطر عقلمان. هم فتواي شرعي ما اين است، هم فتواي عقلي ما اين است. فتواي عقلي ما هم اين است كه ما امروز و فردا و هيچ وقت به سلاح هسته‌اي احتياج نداريم؛ سلاح هسته‌اي براي يك كشوري مثل كشور ما مايه‌ي دردسر است كه حالا تفصيل اين بماند. بنابراين دستاورد هسته‌اي، بسيار مهم است و دنبال كردن اين صنعت و صنعتي كردن كشور، بسيار چيز لازمي است؛ بايستي اين مورد توجّه باشد.
مطالبه‌ي بعدي ما از مسئولين اين بوده است كه گفتيم به طرف مقابل اعتماد نكنيد. خوشبختانه اخيراً يكي از مسئولين محترم صريحاً گفت كه ما به طرف مقابل هيچ اعتمادي نداريم و اين خيلي چيز خوبي است. گفتيم به طرف مقابل اعتماد نكنيد، به لبخند او فريب نخوريد، به وعده‌ي نقد كه ميدهد ــ وعده‌ي نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نكنيد، [چون] وقتي خرش از پل گذشت، برميگردد و به ريش شما ميخندد! اينقدر اينها وقيحند. امروز كه يك تفاهم اوّليّه به‌صورت يك يادداشت و يك اعلاميّه منتشر شده است و هنوز هيچ كار نشده است و خود طرفين ميگويند كه الزامي وجود ندارد، همين حالا كه توانسته‌اند اين مقدار حركت را بكنند، شما ديديد رئيس جمهور آمريكا در تلويزيون ظاهر شد با چه ژستي، با چه ريختي!
مطلب بعدي كه ما به مسئولين گفتيم و به مردم هم عرض ميكنيم، اين است كه در اين جزئيّات مذاكرات ــ كه خيلي هم اين چند ماه آينده مهم است ــ اتّفاقي كه بايد بيفتد اين است كه تحريمها به‌طور كامل و يكجا بايستي لغو بشود. اينكه يكي از آنها ميگويد تحريمها شش ماه ديگر لغو ميشود، يكي ميگويد نه ممكن است يك سال هم طول بكشد، يكي ديگر ميگويد ممكن است از يك سال هم بيشتر بشود، اينها بازيهاي متعارف معمول اينها است؛ اينها هيچ قابل اعتناء و قابل قبول نيست؛ تحريمها بايستي ــ اگر چنانچه حالا خداي متعال مقدّر فرموده بود و توانستند به يك توافقي برسند ــ در همان روز توافق به‌طور كامل لغو بشود؛ اين بايد اتّفاق بيفتد. اگر قرار باشد كه لغو تحريمها باز متوقّف بشود بر يك فرايند ديگري، پس چرا ما اصلا مذاكره كرديم؟ اصلا مذاكره و نشستن پشت ميز مذاكره و بحث كردن و بگومگو كردن براي چه بود؟ براي همين بود كه تحريمها برداشته بشود؛ اين را باز بخواهند متوقّف كنند به يك چيز ديگري، اصلا قابل قبول نيست.
نكته‌ي بعدي كه به مسئولين محترم تذكّر داديم و به شما هم عرض ميكنيم، اين است كه به‌هيچ‌وجه اجازه داده نشود كه به بهانه‌ي نظارت، اينها به حريم امنيّتي و دفاعي كشور نفوذ كنند؛ مطلقاً. مسئولين نظامي كشور به‌هيچ‌وجه مأذون نيستند كه به بهانه‌ي نظارت و به بهانه‌ي بازرسي و مانند اين حرفها، بيگانگان را به حريم و حصار امنيّتي و دفاعي كشور راه بدهند، يا توسعه‌ي دفاعي كشور را متوقّف كنند؛ توسعه‌ي دفاعي كشور، توانايي دفاعي كشور، مشت محكم ملّت در عرصه‌ي نظامي، اين بايستي همچنان محكم بماند و محكم‌تر بشود؛ يا حمايت ما از برادران مقاوممان در نقاط مختلف؛ اينها مطلقاً نبايستي در مذاكرات مورد خدشه قرار بگيرد.
تذكّر بعدي اين است كه هيچ شيوه‌ي نظارتي غير متعارف كه جمهوري اسلامي را به يك كشور اختصاصي از لحاظ نظارت تبديل ميكند، به‌هيچ‌وجه مورد قبول نيست. همين نظارتهاي متعارفي كه در همه‌ي دنيا معمول است، اينجا هم همان نظارتها [باشد]، و نه بيشتر.
نكته‌ي آخر در اين زمينه؛ توسعه‌ي علمي و فنّي هسته‌اي در ابعاد گوناگون، به‌هيچ‌وجه نبايستي متوقّف بشود. توسعه بايد ادامه پيدا كند، توسعه‌ي فنّي. حالا محدوديّتهايي را ممكن است لازم بدانند قبول بكنند، ما حرفي نداريم. برخي از محدوديّتها را قبول كنند، امّا توسعه‌ي فنّي حتماً بايستي ادامه پيدا بكند و با شدّت و قدرت پيش برود. اين عرايض ما است، حرفهاي ما به برادرانمان اينها است. اين حرفها را ما در جلسات خصوصي هم گفتيم؛ عمدتاً در طول اين يك سال و نيم با رئيس‌جمهور محترم، و بعضاً در موارد نادري هم به مسئول مذاكرات كه وزير محترم خارجه‌ي ما است گفتيم. اين حرفهاي من است؛ امّا حالا اين خواسته‌ها را اينها با كدام شيوه‌ي مذاكراتي ميتوانند تأمين كنند، اين به عهده‌ي خودشان است؛ بروند بنشينند شيوه‌هاي درست مذاكراتي را پيدا كنند، از آدمهاي مطّلع و امين بهره‌مند بشوند، از نظرات منتقدين مطّلع بشوند و آنچه را لازم است انجام بدهند. اين هم مربوط به مسئله‌ي هسته‌اي.
مسئله‌ي يمن. سعودي‌ها بدعت بدي گذاشتند در اين منطقه و البتّه خطا كردند، اشتباه كردند. كاري كه امروز دولت سعودي در يمن دارد انجام ميدهد، عيناً همان كاري است كه صهيونيست‌ها در غزّه انجام دادند. دو جنبه دارد: يكي اينكه جنايت است، نسل‌كشي است، قابل تعقيبِ بين‌المللي است، بچّه‌ها را ميكشند، خانه‌ها را خراب ميكنند، زيربناها را نابود ميكنند، ثروتهاي ملّي را در يك كشور از بين ميبرند؛ خب، اين يك جنايت بزرگ است؛ اين يك طرف قضيّه است؛ طرف ديگر قضيّه اين است كه سعودي‌ها در اين مسئله خسارت خواهند كرد، ضرر خواهند كرد و به‌هيچ‌وجه پيروز نخواهند شد. دليل خيلي واضحي دارد؛ دليلش اين است كه توانايي‌هاي نظامي صهيونيست‌ها چندين برابر توانايي نظامي اين سعودي‌هاي كذا و كذا [است]؛ چندين و چند برابر اينها، آنها توانايي نظامي داشتند؛ طرف مقابل آنها هم غزّه‌ي يك وجبي بود. اينجا طرف مقابل يك كشور است، يك كشور ده‌ها ميليوني؛ يك ملّت، كشور پهناور و وسيع. اگر آنها توانستند در غزّه پيروز بشوند، اينها هم خواهند توانست در اينجا پيروز بشوند؛ البتّه اگر آنها هم پيروز ميشدند، باز پيروزي اينها احتمالش صفر بود؛ الان احتمالش زير صفر است. اينها قطعاً ضربه خواهند خورد؛ قطعاً بيني سعودي‌ها به خاك ماليده خواهد شد. ما با سعودي‌ها اختلافات متعدّدي در مسائل گوناگون سياسي داريم؛ امّا اين را هميشه ميگفتيم كه سعودي‌ها در كار سياست خارجي‌شان يك وقار و متانتي نشان ميدهند؛ اين وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بي‌تجربه، امور آن كشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبه‌ي توحّش را غلبه ميدهند بر جنبه‌ي متانت و ظاهرسازي؛ اين به ضررشان تمام خواهد شد. من هشدار ميدهم به سعودي‌ها، از اين حركت جنايت‌آميزي كه در يمن ميكنند بايد دست بردارند؛ اين در اين منطقه قابل قبول نيست.
آمريكا هم البتّه از آنها دفاع ميكند، حمايت ميكند؛ طبيعت آمريكا اين است، در همه‌ي قضايا طرف ظالم را ميگيرد؛ طرف آن چهره‌ي بد را ميگيرد، به جاي اينكه طرف مظلوم را بگيرد؛ اين طبيعت آنها است، اينجا هم همان‌جور دارند عمل ميكنند؛ وليكن ضربه خواهند خورد، شكست خواهند خورد. حالا جنجال درست خواهند كرد كه «ايران در كار يمن دخالت كرد»؛ بله، اين دخالت است؛ اينكه ما نشسته‌ايم اينجا دو كلمه حرف ميزنيم، اين ميشود دخالت؛ [امّا اينكه] هواپيماهاي جنايتكارشان آسمان يمن را ناامن كرده‌اند، آن دخالت نيست! آنها براي يك چنين دخالتي، بهانه‌هاي ابلهانه براي خودشان جور ميكنند؛ اين بهانه‌ها، نه از لحاظ منطق بين‌المللي قابل قبول است، نه ملّتها ميپذيرند، و نه خدا ميپذيرد. بنابراين آنچه لازم است همين است؛ بايستي اينها هرچه زودتر دست از اين جنايت و فاجعه‌باري بردارند. ملّت يمن يك ملّت بزرگي است، ملّت كهني است، ملّت ديريني است؛ هزاران سال سابقه دارد. اين ملّت اين ظرفيّت را دارد، اين توانايي را دارد كه بنشيند براي خودش تكليف دولت را معيّن بكند. البتّه كساني سعي كردند خلأ قدرت ايجاد كنند، جنجال درست كنند، مسائلي را كه در ليبي متأسّفانه پيش آمده ــ كه بسيار وضعيّت بد و رقّت‌باري امروز در ليبي هست ــ ميخواستند همين اوضاع را در يمن [هم] به‌وجود بياورند؛ خوشبختانه نتوانستند. جوانهاي مؤمن، جوانهاي علاقه‌مند و معتقدين به منهاج اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) توانستند بايستند در مقابل اينها؛ شيعه و سنّي و شافعي و زيدي و حنفي و همه جورشان ايستاده‌اند در مقابل هجمه‌ي دشمن و ان‌شاءالله پيروز خواهند شد و پيروزي متعلّق به ملّتها است.
پروردگارا! برادران ما در هر نقطه‌ي دنيا هستند پيروزشان بفرما؛ پروردگارا! دشمنان اسلام و دشمنان ملّتهاي مسلمان را در هر نقطه‌اي كه هستند مخذول و منكوب بفرما؛ پروردگارا! ما را با وظايفمان آشنا كن؛ ما را به وظايفمان عامل كن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش محشور بفرما؛ ارواح طيّبه‌ي شهدا را با روح مطهّر حضرت صدّيقه‌ي طاهره (سلام الله عليها) محشور بفرما.
والسّلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.